.

.

درد سر / محمد رضا راثی پور


از روح جنگ جوی نیاکانم

با من کلاهخودی ماندست

هرچند زنگ دیده

بسیار جنگ دیده!

بر تارکش تقعر باریکی 

زخمیست ناگهان

شمشیری

رد عبور تیری!

جد بزرگ من که خدایش

از هرچه سیئات مصون داراد

هنگام معرکه

با این کلاهخود

تمثیل بی پناهی مسلم بود

گاهی شبیه حر ریاحی

از کارنامه عملش هرچه لکه را

با مرگ می زدود!


از روح جنگ جوی نیاکانم

با من کلاهخودی ماندست

بی هیچ کاربرد و لی جا گیر

حفظ و نگاهداری این ارث بی ثمر

از دیدگاه چرتکه ی ذهنم

بیمارییست واگیر!

وقتی زمان معرکه کج می کنم قدم

تا گرد و خاک فتنه مبادا برای من

یک درد سر شود

بهتر که این وسیله احراز جرم را

قبل از بروز بازی تازه

در گوشه ای نهان بکنم بی که نسل بعد

از جای چال کردن آن با خبر شود!



نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت 21:29 http://www.atefrad.com

آقای راثی پور گرامی
با درود
شعر زیبایتان طنزی جذاب دارد که اثرگذار است.
مرا یاد شعر "میراث" زنده‌یاد اخوان ثالث انداخت، البته نه از این جهت که تحت تأثیر آن بوده، بلکه از جهت طنزی که در هر دو شعر هست.
"تعقر" را به چه معنا به کار برده‌اید؟ آیا منظورتان "تقعر" است؟
و بعد بهتر نیست به جای "واگیر"، از واژه‌ی "مسری" استفاده کنید؟
شادکام باشید.
ارادتمند- عاطف‌راد

سلام و عرض ادب.ممنون از دقت نظر شما. بله تقعر درست است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد