.

.

پیاده رو های بددهن /فاتیما رنجبری


اگر نگاه در شعر را به سه نگاهِ تاریک و سکوت و روشن تقسیم کنیم 

#فاتیما_رنجبری که #کارشناسی_ادبیات_فارسی از #دانشگاه_علامه_طباطبایی و #کارشناسی_ارشد از #دانشگاه_مازندران است از جمله معدود شاعرانی ست که توانسته از دو مرحله ی تاریک و سکوت بگذرد که به واقع کار هر شاعر یا هنرمندی نیست که بتواند در فضای بسته ی امروز با تمام محدودیت ها و منزوی شدن ها که در جامعه ی امروز وجود دارد به نقطه ی روشنی دست بیابد و هنرش آرام بخش باشد. مقام انسان و انسانیت را به عنوان هسته ی جهان تاب و عالم افروز بپروراند و همانطور که از نام مجموعه ی شعر او پیداست توانسته با ذکاوت و فراست، رنج ها و زخم های عمیق اجتماعی محیطی که در آن زندگی می کند را با کلمات به تماشا بکشد 

چند شاخصه ی مهم این کتاب #پیاده_روهای_بددهن که اولین مجموعه ی چاپ شده توسط #فصل_پنجم از #فاتیما_رنجبری است، مخاطب با شعرهای بر می خورد که شخصیت زن در عین نادیده گرفته شدن توسط جامعه در آن قدرتمند تر و اگر بخواهم دقیق عرض کنم مأمن و پناهگاه مرد است. 


آغوش وا کردم نترس از گریه کردن ها

تا می توانی روی دوشم گریه کن ای مرد

هربار آغوش شریفت مأمن من بود

این بار دست من تو را آرام خواهد کرد


از جمله ظرافت هایی که در شعر یک شاعر خوب می توان یافت تولید ترکیبات و تتابع اضافات است که در مجموعه ی پیاده روهای بددهن به وفور قابل رویت است از جمله خودِ نام کتاب که پیاده روهای بد دهن باشد، آسمانِ نفس کُشان، جفتِ ناهمگون، آسمانِ بلندِ روح، کنیزِ مهر بر لبِ خلیفه، دوزخِ خشمِ هم آغوشان تحمیلی، باغِ نطفه و....

طبع آزمایی شاعر در اوزان کم کاربرد، تناسب کلمات، استعارات و تشبیه های بدیع و هماهنگی بین محتوا و وزن شعر ، هماهنگی بین نگاه شاعر و دایره واژگان و...

تمام این ها دست به دست هم داده اند تا #فاتیما_رنجبری مجموعه شعر موفقی با نام #پیاده_روهای_بددهن را چاپ کند. به او و خانواده ی ادبیات تبریک و خجسته باد عرض می کنم

ارادتمند #حسین_رمضانپور


@fanosmehr70


شعری از مجموعه پیاده روهای بد دهن



پرنده بی پر، پرنده پرپر، پرنده بی بالیِ مکرّر

قفس برای منی که پرپر از این همه بی کرانه بهتر!


برای پرواز  هرچه بی پر، برای پرواز  هرکه پرپر

چنین هوای نفس کُشان با فضای تنگ  قفس، برابر


از آسمان نفس کُشانم، به سقف  امن  تو می پناهم

از آفتابت بتاب بر من، بتاب بر من که بار دیگر،


دمت مرا از قفس بگیرد، از آفتابت نفس بگیرد:

جوانه های جوانم از نو، شکوفه های سپیدم از سر


مرا که دختر، مرا که خواهر، مرا که همسر، مرا که مادر،

مرا که در جنگ  نابرابر، مرا که تاریخ  من مذکّر،


بیا در آغوش  خود بخوابان، ببر به امنیتی که در آن

هراس  بی تو قدم زدن در پیاده روهای بد دهن پر!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد