.

.

در توهم / محمد رضا طباطبایی

از قاتلم بپرس چرا جان به لب شدم؟

اصلن بپرس خانه ی رسوایی اش کجاست؟

اصلن بپرس خط لـبـش رفته تا کجا؟

یا که بپرس آخر زیبایی اش کجاست؟


از قاتلم بـپـرس رژیـم غـذایـی اش،

مثل همیشه آب جو با نان گندم است؟

اصلن بپرس مثل همیشه هنوز هـم،

دنبال عشق گمشده اش در توهم است؟


از قاتلم گلایه نکن! غـصـه میخورد؛

بیچاره درد و ماتم و غم کم نداشته!

حوای من که شُهره ی شهر است با تنش،

از کـودکـی قـیـافـه ی آدم نـداشـتـه!


از قاتلم گلایه نکن! طفلکی خر است؛

کتمان نکرد هرزگی اش را، فرار کرد!

تقصیر او نـبـود که تـیـر خـیـانتـش،

قلب مـرا شـبـیـه شغالان شکار کرد!


با قاتلم قـدم نـزن و پـا بـه پـا نـرو

بازیچه ای و آخر خط او برنده است!

در چشم او خلاصه نشو نارفیق من؛

شیطان سر به زیرِ نگاهش درنده است!


با قـاتـلـم قـدم نـزن و سـیـنمـا نـرو

بازیگر است و دور و برش ول معطلی!

من مرده ام! ولی تو خودت را نزن به مرگ؛

پـایـانِ بـازِ قـصـه هـمـیـن جـاسـت...

یـا علی!


#محمد_رضا_طباطبایی


@mohamadrezatabatabaii

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد