ناظر به جست و خیز و هیاهوی کودکان
کاهل تر از همیشه ی بیدارش
کبریت می کشد که غمش را آه...
در چنته اش چه مانده که این بار رو کند؟
با خیل برگهای نزار و زار
برگ برنده اش را
- عمرش را -
کوران باد برد و ندانست
بر باغ او کدام خزان تاخت
در بازی کدام حریفی باخت!