.

.

هرگز از یاد نخواهم برد / کیومرث منشی‌زاده

 

در رثای احمد شاملو  


هرگز از یاد نخواهم برد هرگز

مرد پا از دست‌داده‌ی رنگ‌پریده‌‌ای را

که می‌خواست بداند

در پشتِ دیوارِ اُخراییِ خانه

چه می‌گذرد

[مردی که پا نداشت:

از درد شستِ پای کبود

درد می‌کشید]

شقاوت و شقاوت

ـــ تا کجا می‌تواند شقاوت باشد زندگی

بدان هنگام که دردسر، در پا

پایمردیِ یک مردِ

رنگ‌پریده‌ی یک‌پا را

از زانو

در هم می‌شکند

[جایی که مادیانِ یاغیِ یک دردِ سرخ سرد

در حجم پای کسی

شیهه می‌کشد]

ـــ بدان هنگام که زند‌گی شوریده‌رنگ

حتی

مجال دویدن

در فاصله‌ی دو قرصِ مسکنِ زنگاری نیست

ـــ‌ دویدن با پای چوبی بدرنگ

با پای چوبی بدرنگ

دویدن یک مردِ لَنگ

با پای چوبی

با پای چوبی

[می‌فهمید]

دیگر نخلستان سبز

و شالیزار زرد را

دوست نمی‌دارم

و دیگر دوست نمی‌دارم

مرغابی‌های خاکستری رودخانه را.




■ نشر وب‌سایت و کانال رسمی احمد شاملو | به صفحهٔ توییتر وب‌سایت رسمی احمد شاملو بپیوندید:


www.shamlou.org ■ @ShamlouHouse ■ instagram.com/shamlouhouse ■ twitter.com/shamlouhouse

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد