.

.

‍ ولی شعر ، شعار نیست/ رضا براهنی




به دلیل اینکه معنی شعار مجرد است و عاری از حقیقت عینی  و جهانی.  ما نه همه ی اشخاصی را که فریاد می زنند ، زنده باد دموکراسی ، زنده باد طبقه دهقان ، دوست داریم ، چرا که تاریخ بارها نشان داده است که بزرگترین دیکتاتورها، همان شعارها را می دهند که بزرگترین آزادیخواهان ،  پس باید دید چه کسی چه شعاری را می دهد و از دادن آن شعار  چه قصدی دارد . شعار هنگامی  با ارزش است که به قول " هربرت‌ مارکوزه" اندیشمند بزرگ معاصر، مقابل آزادیخواهان‌ قلابی ، یک ستون منظم و وسیع آزادیخواه به وجود آید و خلاصه در مقابل شعار  ، ستون منظمی از شعور پدید آید . 

پس ، شعر ، بدون آنکه جنبه ی سیاسی خودرا از دست بدهد  ، از شعار به معنای خواب آور و خفقان آور آن، از شعار به معنای به معنای تبلیغ پی در پی  و بازاری و روزنامه ای آن، از شعار به معنای رادیویی  و تلویزیونی‌ آن جدایی 

می گیرد و در میان موقعیت های مختلف شعری موقعیتی سیاسی را نیز ارائه می دهد ..





***



هر نوع و یا شکل ادبی برای آنکه با دوران خاصی معاصر باشد ، باید با تکیه بر کلیت‌ شکل و محتوای خود ، از تمام عناصر  و عوامل زندگی آن دوره منتهای‌ استفاده را بکند ، یعنی همزمان با هر تغییری ، خود  دگرگون سازد ، تا در مقابل تحرک شکلی  مطلق ، منعقد  و ایستا‌ پیدا نکند‌ . یعنی اگر  اکنون کسی ، به آن صورتی که سوفوکل و شکسپیر، تراژدی نوشته اند ، تراژدی بنویسد و حتی به زیبایی آثار آنان هم بنویسد، چیزی خارج از دسترس انسان معاصر نوشته، در واقع تراژدی برای تراژدی نوشته است و این همان مقوله هنر به خاطر هنر  است که همه می دانیم تقریباً در تمام ادوار  مقوله ی پرتی‌ بوده است .......


#رضا_براهنی

یادداشت هایی پیرامون ادبیات 


#فرصت_سبز 


@forsatesabz

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد