.

.

عیدانه / سالار عبدی




عید است ، نگاهی به نگاهم بخروشان

در کورۀ سرخ لبت ، اَنگور بجوشان 



ای ناز ترین ، حالتٍ زیباییِ ممکن

ای اوج ترین سمفونی ناز – خروشان



رَد می شوی از مولوی و سعدی و خیام

تا داغ شود کاسبی دست -  فروشان 



صد بار تو را گفته ام از  فتنه بپرهیز

هرگز نکنی تکیه به دیوار ، که موشان ...

 


پَستَند و حسودانه فقط چرب زبانند

این پشت سرت ، ناطق و پیش تو ، خموشان

 


ای روی – گُشاده که دلت وسعت دریاست

از دیدۀ این قوم دَغَل ، روی بپوشان



یک راز نو از چشمت عیان گشت به عالم

هر بار که پیغام رساندند سروشان

 


با عشق تو ، روز و شبِ شان در نَوَسان است

شاید که ببینند تو را پنجره - پوشان

 


از حسرت این بیت که شابیت غزل  هاست

یک نکته بر آن مَرمَر گوشَت   بنیوشان


از مجموعه غزل : سکانس آخر ، موسسه چاپ و نشر آثار برتر


#سالارعبدی 

 

کانال رسمی سالار عبدی

 https://telegram.me/abdiisalar

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد