خلیل جوادی متولد 1343 زنجان است .وی از جمله شخصیت های ادبی چند سال اخیر کشور می باشد که به نوبه خود تاثیر خوبی در ادبیات امروز ، خاصه طنز بر جای گذاشته است . درتهران ساکن است و در زمینه های گوناگون هنری فعالیت دارد .
جوادی کارشناس شورای شعر وموسیقی مرکز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بوده است . به علاوه تدریس هم می کند . چند سالی هم مدیریت وسرپرستی «مؤسسه فرهنگی هنری رسانه هنر» را بر عهده داشته است که متعلق به خود اوست و درآن جا کارهای گستردۀ گوناگونی هم چون نشر وتولید آثار صوتی ، برگزاری کلاس های مختلف هنری ،ضبط و تدوین آثار موسیقایی و... انجام می شود .اما جوادی را خیلی از مردم با کتاب «خیابان خواب ها»یش می شناسند . شعر خیابان خواب های این مجموعه شعر،پس از آن که توسط «علیرضا عصار» خوانندۀ پاپ ایران اجرا شد، بر شهرت ومحبوبیت خواننده و شاعرش بیش از پیش افزود! جوادی این کتاب را- که مجموعه ای از اشعارش درقالب های مثنوی ، غزل ، رباعی و دوبیتی را در بر می گیرد -،دربهار 1383 توسط انتشارات «آوای کلار» ، چاپ ومنتشر نموده است . البته این مجموعه به سرعت پس از چاپ در بازار نشر کمیاب و نایاب شد و به چاپ های دوم و سوم هم رسید که چاپ سوم آن را انتشارات ابتکار دانش با مدیریت مسعود حبیب اللهی انجام داده و در نمایشگاه بین المللی کتاب امسال(1389) عرضه خواهد نمود!
به جز این، جوادی اشعار طنز و جدی و ترانه های فراوانی سروده است که در مجموعه هایی هم چون «شعر طنزامروز ایران » و«درسایه ی غزل» چاپ ومنتشر کرده است.غیر از این ها دو مجموعه دیگر ، یکی مجموعه ترانه های این شاعر با عنوان " سمفونی جیرجیرک ها)) و دیگری مجموعه طنز((محکمه الهی)) مدت هاست در پشت درهای دریافت مجوز ارشاد متوقف گردیده است و گویا داستان این گره که در کار مجوز بسیاری از شاعران و نویسندگان افتاده دراز دامن تر از این حرف هاست!!
وجود زمینه های متنوع شعری در کارهای جوادی موجب شهرت و محبوبیت فراوان او درسطح کشور گردیده است. تا کنون از ترانه های متعددی از وی توسط خوانندگان حوزه پاپ اجراگردیده است.
درون مایه ی طنز یکی از مضامین شعری جوادی است.اصولاً وی به کارکرد و توانایی طنز در رساندن سخن والقای مفهوم مورد نظر به خوبی واقف است .از همین رو طنز در شعر جوادی این چنین موفق عمل کرده است و برای وی وجهه و شخصیتی ممتاز در این میان به همراه آورده است . نمونه اش همین شعر محکمه الهی که در ایران و کل دنیا با کم سابقه ترین استقبال از طرف مردم پارسی زبان روبه رو شد و کم تر کسی را می توان سراغ گرفت که این شعر به ظاهر طنز را که اتفاقا به جدی ترین دغدغه فکر و ذهن آدمی هم می پردازد نشنیده باشد!
آن چه دراین نوشتار مورد نقد وبررسی قرار می گیرد ،دفتر«خیابان خواب ها» ی جوادی می باشد. شعرهای این دفتر مضمون انتقادی و اعتراض آمیزی درخود جای داده است . شعر جوادی صدای فریاد بلند اعتراض وشکایت شاعر خویش است که با قلمی توانا به سوی ریا و تزویر و نیرنگ بازی های منافق صفتان چند چهره بلند است. هم چنین مضمون های دیگری چون عشق امروزی ،انتظار و... هم دراین دفتر مورد توجه قرار گرفته است .دراین فرصت این چند درون مایه را با آوردن نمونه های شعری دفتر شعر به تفکیک مورد مطالعه ونقد قرار می دهم . بنگرید:
اعتراض وشکوه از زمانه :
جوادی درشعری با عنوان «قحط الادراک» ، به مزوران و ریا کاران می تازد و درصدد برملا کردن رنگ و چهرۀ اصلی شخصیت آن ها می باشد . به چند بیت برگزیده بنگرید :
...
معنـی حمـد را نـمـی دانـیـم
و نـمـاز غـفیـله مـی خـوانـیـم
...
سادگـی ها به بادرفـت افـسـوس
وابـوذر ز یـاد رفـت ا فــسـوس
نان تمـام وجودمـان شـده اسـت
چهره هامان شبیه نان شده است
آی نو کـیــسه ی فــرو مــایـه
بـا تـو أم بـا تـو آ ی هـمـسـایـه
نـهـروانـی مــکـن عــبـــادت را
مـختـصر کـن نـمـاز عـادت را
...
بـه نـگـاه کـبـوتــران سـوگـنـد
و بـه سـو سـوی اختران سوگـند
کـه تـجـمل بـلای مــردم شــد
عـزت نفـس درطـمـع گــم شد
...
شـو ر آواز را نـمـی فــهـمــیـم
نـا لـۀ سـاز را نـمـی فـهـمـیـم
گویی از لطف پنج حـس پاکیــم
وگـرفـتـار قـحـط ا لا د راکـیـم
...
آن که پایش به جبهه جا مانده ست
چند سالی ست بی عصا مانده ست
از پـس انـداز چـند سـاله فـقـط
درکفش چند پینه جا مانده است
بـرج سـازان کـجـا خـبـردارنــد
که سر برج رفته ، یا مانده ست ...
خیابان خواب ها /صص5-3
آن چه دراین شعر به چشم می خورد ،اعتراض عمیق و هنرمندانه ایست که در زبان سلیس ، ساده و بی پیرایه جوادی به خوبی جای گرفته و به دل خواننده می نشیند. مصادیقی که دراین مثنوی آمده است ، همان حرف های سر زبانی مردم است که جلوه ای هنری پوشیده! پس طبیعی است که با استقبال شان هم مواجه گردد .
شعر بعدی ، همان شعر معروف جوادی «خیابان خواب ها» ست . به چند بیت برگزیده ی این مثنوی نظر کنید :
واژه های دفترم خا کسـتریسـت
بـاز بـوی بـاورم خـاکسـتر یـسـت
...
بازهم بحث عقیل و مرتضی سـت
آهــن تـفـتـیـدۀ مولا کـجـاسـت
نه فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
...
بـیـن جـمـع ایـسـتاده برنـمـاز
ابـن مـلـجـم هـا فـر او ا نـنـد بـاز
روسیاهی کرده کتمـان کینـه را
بـیـم د ارم بـشـکـنـد آیـیـنـه را
....
دست ها را باز در شب هـای سـرد
هـا کنـیـد ای کـودکـان دوره گرد
مـژدگـانی ای خیابان خواب هـا
مـی رسـد تـه مـانده ی بشـقاب ها
سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نـان به نـرخ روز خـوردیم ای دریغ
...
صحبت از عدل و عدالت نابجاست
سود دربـازار ابـن الـوقـت هاسـت
...
ای که می آیـد صــدای گریـه ات
نـیـمـه شـب ها از پـس دیـوارهـا
گـیر خـوا هـد کـرد روزی روزیـت
درگـلـوی مـال مـردم خـوارهـا....
خیابان خواب ها /صص9-7
این شعر مضمون تأثیرگذار و فراگیری دارد . چنین شعرهایی با توجه به زود فهم و حرف دل بسیاری از مردم زمانه بودن ، زود در دل ها جای می گیرد و زبان به زبان می گردد . در زمانه ی ما سرایش چنین اشعاری که با زبان به ظاهر ساده وسطحی ، عمیق ترین دردهای مردم جامعه را بازگو می کند ، از هر واجبی واجب تر است . بلکه با شنیدن آن شکم گنده ی بی درد مال مردم خور ضعیف کشی از ترس خفگی ، لختی آرام تر نشخوار کند وآن مردم آزار خون خوار دیگری که آبشخورش از شیشه خون مظلومیتی فراگیر است ،اندکی خون برای ادامه حیات کسانی که از خون شان می نوشد باقی گذارد! ، تا اندکی خون برای جریان یافتن درچهره ی زرد وضعیف و ناتوان خویش داشته باشند .
مورد بعدی :
مبهوتم ای کلاه ترا سال های سال
برداشتند از سـر مـن یـا گـذاشـتنـد
حیف از صداقتی که کنار عتیقه ها
درمـوزه ها بـرای تـماشـا گـذاشتند
رسم وفا وعهدمـؤدت عـزیـز مـن
می خواستم به سر برم آیا گذاشتند؟
خیابان خواب ها / صص 23.24
مورد بعدی :
خود خواهی و ریا به که خیرات می کنند
از این جهات هیچ کس این جا فقیر نیست
چـاقـو کـشـان شـهر بـریـدنـد بـارهـا
گـوش کـر مرا که نصحـیت پذیـر نـیسـت
بـایـد شـبی بـه بیـشه شیران سفر کنم
مـداحـی شـغـال کـه درشـأن شیر نیسـت
خیابان خواب ها /صص 45.46
مورد بعدی :
پینه پیـشانی تزویر مهر با طل است
سوگوارم در زوا ل زرد ایمانی که نیست
تا به کی باید تحمل کرد چوب اشتباه
تا کجا باید دویدن درپی نانی که نیست
خیابان خواب ها / صص 57.58
حال می رسیم به شکواییات واعتراضاتی که جوادی از روزگار دارد. به چند مورد بنگرید :
شیوه ی گردش ایام همین است که هست
غـیـر از این نیست مگر رأی خدا برگردد
خیابان خواب ها /ص20
شاعر ،روزگار را ذاتاً جبار وستم گر می خواند ،مگر به شرطی محال (برگشتن رأی محکم الهی!).
مورد بعدی:
چقدر دست زمان سنگ بسته است به بالم
پرندگان همه افسوس می خورند به حالم
نـخـواستـند کـه بـالای ابـر لانـه بـسـازم
نخواستند که من هم به بال خویش ببالم
خیابان خواب ها /ص47
مورد بعدی:
و دستـمـان کـه تهی بود ماند برسرزانو
که روزگار پذیـرا نشـد صـداقت مـا را
غرور زخمی من بی قرار می شـود امشب
به گوش باد بخوانند اگرحکایت ما را
خیابان خواب ها /ص53
صحبت از عدم توافق روزگار با صداقت و راستی است.بیت دوم هم تصویر بسیار زیبایی دارد .
مورد بعدی:
عـمـری ز پـی هـنر دویـدم با سـر
درگـوشـۀ انـزوا خـزیـدم بـا سـر
در دیده ی قوم سفلـه پرور دیـدم
خر مـهره گرانبـهاتر است از گوهر
خیابان خواب ها / رباعی ص93
اعتراضی به دید عمومی مردم، که متأسفانه چندان بهایی برای هنر وگوهر والای آن قایل نیستند. اکثر هنرمندان این شکواییه را دارند و به این وضع معترض !
عشق از دید شاعرانگی جوادی:
موضوع بعدی عشق است .اگر چه عشق دراشعار جوادی رنگ ویژه و ممتازی ندارد،اما ذهن تصویر پرداز این شاعر ،آن را بسیار ملموس و قابل درک برای خواننده می سازد . در ابتدا به خود موضوع عشق می پردازم .بنگرید :
هرچند دیگر عشق ها غیر از هوس نیست
اما دل من جز تو جای هیچ کس نیـسـت
گـفتـی که دل بردیـگـری بسـپار ،گفتـم
آتش فـشان میـدان جولان مگآس نیـسـت
پس می زند دل جز تـو هـرکـس پاگـذارد
دریـای تـوفانی حریم خار و خس نیـسـت
پـیـش تـو سـرو قامـتـم خـم شـد،وگـرنـه
سیب دلـم آن قـدرها در دسـترس نیسـت
در عـاشـقی چـون و چـرا جـایـی نـد ارد
این جا که ما هستیم راه پیش وپس نیست
کــوه غـرورم را بـه پـایـت خــرد کــردم
این هم بهای عاشقی ، هرچند بـس نـیست
خیابان خواب ها /صص15.16
شاعر با ذکر هوس آلوده بودن عشق های امروزی ، عشق خود را از لون دیگری می داند. درسرتا پای این غزل یک نظام هماهنگ و منسجم می بینم که هر چند اندیشه ی عمیقی برآن حاکم نیست ، اما مملو از عنصر عاطفه و احساس است. بیت چهارم ،بیت شاخصی است. خواننده درآن با تصویر بکر و تأمل برانگیزی روبه رو می شود .قامت عاشقی همانند درختی درحضور معشوق به ادب یا تواضع یا به شرط عشق و محبت خم می شوداما وی متذکر است که سیب دل- عاشق- همگانی و در دسترس نیست . این نکته از طرف عاشق به معشوق در مقام تنبه و بیداری و پاس داشت دلش از جانب معشوق،گوش زد می شود .
مورد بعدی:
مهر من بود که از کوی دلت برمی گشت
آن چنان کز سفر سنـگ ، صـدا بـرگـردد
نشئه عشق جنون زاست نصحیت گویان
آن که با عشق درآمیخـت چـرا برگـردد
عشق دریای عمیقی است بگویید به دل
یا شود غـرق در ایـن بـحر و یـا برگردد
خیابان خواب ها /صص19.20
در بیت اول تصویر مهر عاشقی که از کوی دل معشوق، به سان ارتجاع صدای سنگ، بازمی گردد،بسیار زیباست (توجه به آنمیسم ).
مورد بعدی :
مشتعل شد تار و پودم از کجا می آیی امشب
با توأم ای عشق آتش دم،چه آوردی برایـم؟
جبرئیل آیه های شعر من با من چه کردی
کز تـب آشفتـگی در نای مـی لرزد صـدایـم!
بعد از این از تو سخن بسیار خواهم گفت اما
بیـم دارم گُـر بـگیرد بـیـت بـیت شعرهایم
خیابان خواب ها /صص59.60
جوادی دربیت دوم با مخاطب قرار دادن عشق با عنوان «جبرئیل آیه های شعر من » ، تصویری زیبا و جذاب خلق کرده است. دقت شود که ارتباط معنایی و تناسب مفهومی بین جبرئیل ونقش میانجی گری او بین خداوند و پیامبر در نزول قرآن از سویی و جبرئیل و نقش میانجی گری او بین الهه شعر و شاعر مورد نظر است.
مورد بعدی :
در ره عـشــق مــرام دگـری مـی بـایـــد
سـر پرشـور و دل شـعـله وری مـی بـا یـد
عیـب پـروانـه نـگویـید کـه درآتـش رفــت
شرط عشق است که برجان شرری می باید
عافـیـت آفـت جـان اسـت جـنونـا مـددی
رهـرو دشـت بـلا را خـطـری مـی بـایــد
خانه ی دوست به قاف است بلند است بلند
بـهـر پـرواز چـون عـنـقـای پـری می باید
خیابان خواب ها /ص73
جان پروانه سان عاشق باید درآتش شعله ور عشق ، خاکستر گردد.این راه (راه عشق)، راه بلاگزیدگان و خطر پیشگان است. چه ،خانه معشوق ، در بلندای قاف است و جز به پر عنقا بدان نتوان پرید .
مورد بعدی:
به جز دلی که به پیش توجاگذاشته ام
به روی هستی ام ای ماه پاگذاشته ام
خیابان خواب ها /ص 2
عاشق / شاعر به زیبایی با استثنا قرار دادن دل خود که به علت مکان داشتن در پیش معشوق، جزو لایملک وی به حساب می آید، برتمامی هستی خود پای جنون وعاشقی گذاشته است.
معشوق از منظر شاعرانگی جوادی:
حال دراین مجال به توصیفاتی که جوادی از معشوق با تمام زیبایی هایش ارایه داده است ، می پردازم ؛ بنگرید:
ناگهان شعله از اعماق وجودش برخاست
هر که چشم اش به نگاه تو پـری زاد افـتاد
جای جای دل شیرین اگر ازسنـگ نـبود
پس چه بود آن که شبی بر سر فرهاد افتاد
به گمـان من ازآن آه که فرهـاد کـشـید
رخـنـه در کـنـگـره ی بـارگـه داد افـتـاد
خیابان خواب ها /ص26
قبلاً درنقدهایم خاصه در مجموعه نقد و تاملی بر شاعرانگی منزوی با عنوان: " نام او عشق است! آیا می شناسیدش؟!" ، درمورد مبحث تلمیح نو مطالبی گفته ام .جوادی هم به زیبایی ازاین شگرد در زیباسازی شعر خود سود جسته است . دربیت دوم و سوم به تناسبات معنایی بین دل سنگ شیرین و سر فرهاد / آه فرهاد وکنگره ی عدل الهی تأمل کنید .
مورد بعدی:
مویی که تاب خورده به زیر کلاه کـج
گویی که عقرب است نه مو،آن سیاه کـج
تنـهـا مـرو خـیـال مـرا با خـودت ببر
تا برتو هـیچ کس نکند یـک نـگـاه کـج
آوازه ی نـگـاه تـو بــالا گـرفـته است
ابروی توسـت مـرجـع تــقـلید ماه کج
هرکـس کـه رد پـای نـگاه تـرا گرفت
ابـروی تــو کـشید دلش را بـه راه کــج
دریاچه ی نگاه تو چون موج می زنـد
می رویـد ا ز کرانه ی چشمت گـیـاه کج
خیابان خواب ها /صص43.34
دراین چند بیت غزل، جوادی از موتیف های تکراری مو ونگاه معشوق ، تصاویری بکر و تازه خلق کرده است. دربیت دوم ، تصویر خیالی ظریفی نهفته است .خیالی که از معشوق ، هویت گرفته ، بهترین نگاه بان او از هر نگاه ناروایی می تواند باشد وابیات دیگر هم هر کدام به نوبه ی خود دقایقی ظریف دارند.
مورد بعدی:
گره مزن به دو ابرو که هیچ لازم نیست
که آن کمان خمیده خدای پیـوند اسـت
اگرچه شهرت سنگ دل تو اوج گـرفت
خیال نازک من هم به شیشه مانند است
خیابان خواب ها /ص37
دربیت اول ، در واژۀ «پیوند» ایهامی ظریف نهفته است . وصف کمان خمیدۀ پیوندی معشوق ،هم چنین کمان خمیدۀ معشوق که موجب پیوند عاشق با وی می گردد. بیت دوم هم درایجاد تناسب معنایی بین دل سنگ معشوق با خیال شیشه ای نازکانه عاشق موفق بوده است .
مورد بعدی :
مرغ دلم پرید و به خال لبت نشست
باورکنم که در پس این دانه دام نیست ؟
بـر بـام آمـدی کـه ببینی هلال را ؟
ماه از فروغ روی تو امشب به بام نیست
خیابان خواب ها /ص41
درهردو بیت خیالی ظریف که احساس خواننده را به نرمی و لطافت می لرزاند ، نهفته است . داستان تکراری مرغ دل و دانه دام و خال و هلال روی معشوق ، که در بافتی احساس آگین و زبانی امروزی به منصه ظهور آمده است!
مورد بعدی:
تو چون ز روی بگیری نقاب زلف سیه را
خروس صبح بخواند که آفتاب برآمد
خیابان خواب ها /ص55
صورت خیالی بسیار زیبایی است از تفضیل زیبایی رخ معشوق برآفتاب عالم آرا.
جوادی شاعری است که با موسیقی آشنایی خوبی دارد .این آشنایی موجب شده تا وی در ساختن برخی تصاویر از تعبیرات موسیقی به خوبی شعر خود را مملواز زیبایی و توازن موسیقی محور گرداند. به یک مورد اشاره می کنم:
دمـی از سـوز دلـم در نـفس باد افتاد
سخت پیچید به خود باد و به فریاد افتاد
چنگ از پرده به در شد ز ره جامه دران
تـار گـیسـوی تـو تـا در ره بیـداد افـتاد
خیابان خواب ها /ص 25
کسانی که با گوشه های ردیف موسیقی اصیل ایرانی آشنا هستند ، به اوج هنرنمایی جوادی در این دو بیت پی می بردند. سوز دل عاشق در نفس باد و از نفس باد آوایی برداشته و باد را به فریاد کردن وا داشته است . از سویی در بیت بعدی «جامه دران» ، که نام گوشه ای است در آواز افشاری و بیات ترک که هر دو از متعلقات شورند، خوش نشسته است . نقل است که وجه تسمیه این گوشه( جامه دران) به این علت است که شنونده از شدت شوق و هیجان جامه از تن به در می کرده و می دریده است . "راه" هم واژه ای موسیقایی است . پس بین «جامه دران» و «چنگ» و «پرده» و «فریاد باد » ، تناسب معنایی بسیار عمیقی حاکم است . از سویی "بیداد" هم نام گوشه ای است در همایون . این گوشه همواره در اجراها در مقابل "داد" ماهور – که دستگاهی است لُرد و طرب انگیز که در گام فرنگی "ماژور " اجرا می شود ، نواخته و خوانده می شود . پس بین "تار" و "گیسوی معشوق " و "بیداد " هم تناسب معنایی شایسته ای موجود است .
صور خیالی در شعر جوادی :
شعر جوادی از نظر به کارگیری صور خیال غنی و پرمایه است . وی به خوبی با ذهن خلاق و شاعرانه اش تصاویر زیبا و تفکر برانگیزی بر شعر خود جاری می سازد؛ تا خواننده را به اوج التذاذ رهنمون گردد. شعر امروز باید تصویری باشد . در نوشته هایم بر این نکته تاکید کرده ام که دیگر زمان آن سپری گشته است که شاعر یک تنه از زبان همه کس ، بی آن که همه کس باشد سخن گوید و بدون تغییر و تعویض ابژه ای روایت گر صرف آن چه درست و شاعرانه می پندارد باشد! شعر امروز با بها دادن به ایماژ ، این معجزه گر هنر امروز، شاعر را به هنرمندی تمام عیار، دست آغشته به تمامی هنرها مبدل کرده است که چندین قدم جلوتر از بازیگر سینما و تئاتر، باید در جای ابژه های گونه گونی چون سنگ و جاده و آسمان و ریسمان و قیچی و کامپیوتر و.... بنشیند و با حلول و استغراق ، شعر را زندگی کند! در این مجال مختصر به چند مورد درشعر جوادی که در این حوزه هم تا حدودی موفق عمل کرده است می پردازم ؛ بنگرید :
مجـوی عـلـت پیـدا ی سرشکستگی ام را
سقـوط کـرده ام از قـلـه ی بلند خیالم
به داد من برس ای فرصت طلایی خورشید
خزان رسید ولی من هنوز نارس و کالم
خیابان خواب ها /صص48و47
جوادی هم چون شعرای سبک هندی با حُسن تعلیل های بسیار و شاعرانه ، عاطفه خواننده را آب یاری می نماید . به چند مورد دیگر هم توجه کنید :
ز قطره ای که به بـامی چکیده بود شنیدم
که آسمان خدا می کشد خجالت ما را
و مطربان جهنم به زخمه های مکــافات
به شـعله ای بنوازنـد ساز قامـت ما را
خیابان خواب ها /ص 54
مورد بعدی :
آیینه ی ماه چون در آب افتاده
بر گیسوی آب پیچ و تاب افتاده
از دوری ماه شاید این آب زلال
اشکی ست ز چشم آفتاب افتاده
اندیشه ی آسمان این ماه شدن
بادیست که در سر حباب افتاده
خیابان خواب ها /صص62و61
مورد بعدی :
گـلـدسته به شانه های مسجد
دستی است که بر دعا گرفته
پرسید کسوف چیست؟ طـفلی
گـفـتـند، دل خـدا گـرفـتـه
خیـابـان خواب ها /ص 64
در بیت دوم ایهامی ظریف و دیر یاب به ذهنم خطور می کند .دل خدا گرفته می تواند ، هم اشاره به دل خدا داشته باشد ، که گرفته و منجر به کسوف گردیده است ؛ و هم به دلی که خدای در آن جای گرفته است و از غیر رخ پنهان نموده است . درهر دو مفهوم ارتباط با آفتاب ، مدنظر می باشد.
مورد بعدی:
که روی کرده ی من چشم عبرتی بگشاید
زبان شکوه که آبستن است داغ دلم را
خیابان خواب ها /ص 69
جوادی در میان ترفندهای متعدد شعری که منجر به پربارتر شدن مفهوم و محتوای شعری می گردد ، توجه ویژه ای به ارسال مثل داشته است. وی به هر مناسبتی شعر خود را از مثل های گونه گون متناسب انباشته است .به چند مورد برگزیده بنگرید:
راه مـا از شـما جـدا شده است
کـرک وارونـه پـر بـها شـده است
خیابان خواب ها /ص 3
تا آب ها دوباره بیفتند از آسیاب
این روزها چقدر صبورند سنگ ها
خیابان خواب ها /ص 11
آب اگر رفت ، به جو باز نگردد هرگز
هر که چون اشک اگر از چشم تو افتاد،افتاد!
خیابان خواب ها /ص 26
یکی به میخ یکی هم به نعل می کوبی
صدای چکش قلبت به گوش می آید
خیابان خواب ها /ص 35
می شود امیدوار بود به قولت ؟
یا به حنایی که هیچ رذنگ ندارد
خیابان خواب ها /ص 4۴
تو که به عمق مَثَل واقفی مپرس چرا
ز ریسمان سپیده و سیاه می ترسم
خیابان خواب ها /ص 52
رومی رومی و یا که زنگی زنگی
آینه ی جام ما غبار ندارد
خیابان خواب ها /ص 72
نگاهی کلی به شعر جوادی :
دریک نگاه کلی باید شعر جوادی را شعر روز نامید . امروزه پس از تغییر و تحولات فراوان که پس از انقلاب نیما در شعر فارسی رخ داده است ، شعر به زبانی ساده و بی پیرایه و سلیس و زود فهم دست یافته است . جوادی شاعر خیال های ظریف و دل نشین است . چنان با این شگرد هنری خود در دل و جان خواننده رخنه می کند که دیگر خواننده سادگی بیش از حد و گفتگو وار شعر رااز یاد می برد ؛ یا مطلوب می پندارد. شعر وی زبان عاطفه و احساس است و زبان پر خاش و اعتراض و شکوه نیز هم . این خود پارادوکسی ست که من پارادوکس شیرینش نام نهاده ام و حاکی از هنرمندی ساعرش که به چندین هنر شاعرانگی آراسته است نیز دارد! شاعر امروز باید این چنین باشد.
هنر امروز با تن دادن به پست مدرنی که اگرچه در مشرق زمین، خاصه کشور ما به درستی تعریف و تفسیر نشده است ، خواسته یا ناخواسته دل و سر به عنصر نسبیت و تطور داده است. هنر شعر پست مدرن دل و تن ندادن به هیچ مطلق انگاری یست و هنرمند این عرصه باید با شناخت دقیق و جامع از کارکرد و توانمندی آن و محوریت بخسیدن به دو عنصر پارادوکس و آوانگارد آن چه باید بگوید و آنچه نباید و ملزم به گفتنش نیست را به این جامه ملبس کند و در نهایت دقت و ظرافت هنرمندانه نه از این طرف و نه آن طرف بام بیفتد!
درون مایه های شعری جوادی هم همه در خدمت اجتماعیات می باشد . شعر جوادی شعر دوران بلوغ و عاشقی های خام و ناپخته نیست . او مرد میدان شعر کارساز و گره گشاست . اگر چه در برخی جاها زبان آن قدر ساده و غیر هنری می شود که خواننده را به فکر می اندازد که برای بیان موضوع به این سادگی و پیش پا افتاده ای چرا شعر ؟ و چرا از این نوع ! اما در کل قضاوت به سود شعر او تمام می شود .
تنها یک شعر خوب و ماندنی کافی ست ، تا از یک شاعر ،شاعر بسازد. در حالی که این دفتر چندین شعر خوب دارد . ایماژها در آن تکراری نیست و اگر هم تکراری ست با لباسی دیگر به میدان آمده است. تلمیحات به روز است و دیگر تکرار مکررات کسل کننده هزار ساله نیست . واژگان در کمال سادگی ، بار مفهومی خوبی دارند و با ظرافت به کار گرفته شده اند.
آشنایی جوادی با موسیقی هم مزید بر علت گشته تا وی بیت بیت اشعارش رااز موسیقی کناری و بیرونی و معنوی سرشار سازد . شعر جوادی از لحاظ اندیشگی و پشتوانه فرهنگی خوب است . وی شاعری است که از دردها می گوید ؛ دردهایی که هر کدام در دل درد شناس و مشکل آشنای او چون کوهی سنگینی می کنند و مثل عده ای از بی دردان که جهت کسب نام و آوازه به این عرصه روی آورده اند و آبروی هر چه شعر و هر که شاعر را برده اند ، نیست. چه، او را باید به معنای واقعی کلمه شاعر نامید . اما با این حال باز می گویم که عضو برجسته و ویژه شعر جوادی عاطفه نهفته در آن است . در پایان این بحث با چند شعر از همین مجموعه موضوع را هم خاتمه می دهم.
ای آب ندیده ها و آبـی شـده هـا
بی جبهه و جنگ انقلابی شده ها
مدیون شب حمله ی جانبازانید
ای برسـر سـفـره آفتابی شده ها
خیابان خواب ها /ص 94
اشکـی که درون دیـدگـان تـاک اسـت
معجونی از آفتاب وآب و خـاک اسـت
من پاک تر از این سه نمی دانم چیست
پس آن چه که از تاک برآید پاک است
خیابان خواب ها /ص 90
ماهی تو ، که بر بام شکوه آمده است
آیینه ز دستت به ستوه آمـده اسـتپ
خورشید اگر گرم تماشـای تو نیست
دلـگـیر مشو ز پشت کوه آمده است
خیابان خواب ها /ص 78
این نقد قسمتی ست از پایان نامه سالار عبدی که بخشی از آن در خصوص شعر جوادی جمع آوری گردیده است و سال ها پیش ارائه و دفاع گردیده است و با اضافاتی به قلم همین نویسنده به صورتی که می بینید در آمده است. بدیهی ست که نقد های تکمیلی از این شاعر ارج مند در فرصت های آتی ارائه خواهد شد.