.

.

پیام / محمد علی شاکری یکتا

دیشب صدای تو

چون نقره ای مذاب

تابیده بود 

من گوش می سپردم و لبهای خامشم

حرفی نداشت

بگذاشتم که باد 

بر زلف عابران پریشان گذر کند

باشد پیام تازه ای از دوست بشنوم