این جادرست در میانِ تشویشِ اتاقدر تنگاتنگ کتابهای غبار گرفتهو چهرههای فرتوت بر بوم،در پستوی آری و خیرِ هزاران سایه،نواری از نور کشیده شده استهمینجا بودکه آن شبتو عریان بودی