سرودههای
مردمی که فارغ از معیارهای ادب رسمی، بیانگر عشق و شوق و حسرت و اندوه و
شادمانیهای مردم است، در زمانهای مختلف نامهای مختلفی داشته است، اما
«ترانه» بیش از نامهای دیگر به این گونه ادبی اطلاق شده است.
ترانهها،
زمزمه مردمی است که یا از سواد خواندن و نوشتن بیبهره بودهاند و یا
نوشتن و سرودن به زبان رسمی را خوش نمیداشتهاند. شاید از اینرو که زبان
رسمی و درباری، مضامین و اندیشههای غیررسمی را برنمیتابیده است.
به
هر روی اشتیاق فراوان برای مترنم کردن جملات زبان گفتوگوی مردم (زبان
محاوره) همراه با ضرورت ورود انبوهی از کلمات و مفاهیم مربوط به زندگی
معمولی ـ و نه رسمی و درباری ـ به شعر، ترانه را با اقبال گسترده مواجه
ساخته است.
در روزگار تسلط رسانهها، ادبیات رسمی، چه به لحاظ زبانی
و چه به لحاظ اندیشه، به مدد تأثیر مستبدانه رسانههای فراگیر بر ذهن و
زبان مخاطبان، یکهتاز میدان افکار عمومی است.
برهمین سیاق، همراهی
شعر و موسیقی نیز بخشی از این سلطه را در القاء زبان و اندیشه رسمی میسّر
میسازد. با تحولاتی که در نظام ارتباطات رخ داده است، سلطه بلامنازع
رسانههای رسمی کمکم رنگ میبازد و تنوع شیوههای ارتباطی موجب میشود که
رسانههای رسمی ناگزیر برای کم کردن فاصله میان زبان و اندیشه رسمی و زبان و
اندیشه مخاطبان برنامهریزی کنند. در این تمهید رسانهای، ترانهها نقش
بنیادین دارند.
ترانه میخواهد مخاطب را با خود همراه کند و به او
بگوید که تو میتوانی شیوه سخن و اندیشه و گلایه و اعتراض و شوق و حسرت خود
را با این زبان بشنوی و اگر ذوقی داشتی، خودت ترانهساز شوی. ترانه
میخواهد بگوید که کلمات و عبارات و تعابیر زبان غیررسمی و حتی زبان مخفی و
جاهلانه، بیش از گفتوگوهای خصوصی و محافل دوستانه ظرفیت ارتباطی دارد و
برای همراهی با موسیقی و ساخت اثر هنری به کار میآید.
بیان صمیمانه
و فضای آشنای ترانه فرصتی است برای شکستن مقاومت ذهنی مخاطبانی که در
روزگار بمباران اطلاعات و تبلیغات و القائات رسانهای به هر پیامی با تردید
مینگرند و در پی شناخت رگههای تزویر و فریب و موشکافی پیامها
میپردازند؛ اما ترانه به دلیل بهرهگیری از زبان آشنا و به لطف تأثیر
سحرانگیز موسیقی و آواز از در دوستی وارد میشود و بیآن که بدانی در ذهن و
زبان تو جا خوش میکند و ناخودآگاه زمزمهات میشود.
این تأثیر و
نفوذ شگفت موجب شده که ترانه، بازاری پررونق داشته باشد. هرکس پیامی برای
مخاطبان پرشمار دارد تلاش میکند از قابلیتهای ترانه بهره جوید. از پیام
بازرگانی و سیاسی و اجتماعی بگیر تا پیامهای اخلاقی و دینی و فلسفی و
اعتراضی، از پیامهای عاشقانه و لذتجویانه و خوش باشی و اباحهگری تا خود
نمایی و شهرتطلبی و جلوهگری در محافل و مجامع.
اینک به درستی
روشن نیست که ترانه، زبان و اندیشه چه کسانی را واگویه میکند؟ مرز میان
زبان و اندیشه رسمی و منویّات صاحبان اقتدار و مردم عادی آنچنان مخدوش است
که وقتی ترانهای را میخوانی یا میشنوی یا حتی میسرایی، نمیدانی که
زیر عَلَم کیستی. تنها این را میدانی که در ترانه، راحتتری. خیال میکنی
که ترانه نوعی شعر بیدروغ و بینقاب است، اما چون نیک بنگری میبینی که در
طول سالیان، بسی دروغها و نقابها که برآن سایه افکنده است.
شنبه 20 بهمن 1397 ساعت 19:41