پس از امضا بیانیه شعر حجم در سال ۴۸ ٬ چندین نظریه در خصوص خاستگاه این نوع تفکر شعری بوجود آمد.عده ای شعر حجم را جریان انحرافی شعر نیما می دانستند ( شفیعی کدکنی و ...).عده ای در راستا و ادامه موج نو قلمداد می کردند (‌نوری علا و حقوقی و ...)و عده ای هم بر این باور بودند که متاثر از ادبیات غرب ( جریانهای سمبولیسم و سورئالیسم ) بوده است.(براهنی )
یکی از ویژگی های هنر مدرن ٬ رویگردانی از واقعیت مرئی و محسوس و کوشش برای جایگزین کردن واقعیت برتر است.تفکری که بعد از امپرسیونیسم برجسته گردید چرا که عقیده داشت آنچه با حواس درک شود فریبی بیش نیست و نمی توان از طریق آن به ذات بنیادین اشیا پی برد.در حقیقت تمام جنبش های پس از سمبولیسم اعتقاد داشتند که تقلید از طبیعت و بازنمایی واقعیت روزمره ٬ دیگر وظیفه هنر نیست.
معادل با این تفکر در هنرهای تجسمی  ٬ شعر نیز درصدد آشکار کردن حکمت وجودی شی به شیوه خاص خود بود و عقیده داشت : واقعیت مشهود ذات اشیا را نمایان نمی کند ٬ بلکه آنچه ذات شی را آشکار می کند شیوه ای است که این واقعیت مشهود به ادراک در می آید.این شیوه های ادراک جنبه های پنهانی از واقعیت را آشکار می کند که در ادراکات حسی معمول نادیده گرفته شده است. این تغییر زاویه دید  در امپرسیونیسم اینگونه است که واقعیت وزن فیزیکی اش را از دست می دهد ٬ و  تاثیرش تا شبکه چشم تقلیل داده می شود .در اینجا فرایند دیدن بازنمایی می شود نه آنچه می بینیم.
در کوبیسم هم هدف هنرمند وارد کردن سوژه های نا آشنا به ساحت فرم هاست.به عبارتی سوژه نقاشی نفس نقاشی است و آنچه پیشتر ابزاری برای باز نمایی واقعیت بود ٬ اکنون یه مفهومی برای هنر تبدیل شده است.به عبارتی هنر خود را موضوع قرار می دهد .جوهره گزاره هنری از محتوای تصویر به خود تصویر و از سطح اشیا به قلم انتقال می یاید.وسایل هنری از تبعیت آزاد می شوند و خود به مثابه محل معنا مطرح می شوند.
در نقاشی مدرن دیگر رنگ و نور و ...ابزاری برای کیفیت اشیا نیستند بلکه جزئی از ادراک و آگاهی هنزمند به شمار می آیند.
یعنی چیزی که تا به حال زمینه ای برای ترسیم اشیا روی سطح تابلو بوده است به موضوعی برای خود تبدیل می شود. رویایی هم به نوعی به این قضیه اشاره داشته است : از نظر او فرم  وزن و قافیه و مصراعهای کوتاه و بلند و ...نیست.بلکه ریخت کلی یک قطعه و نوع کمپوزیسیون عوامل مختلفی است که برای قطعه بکار رفته است.مثل : مکان ٬ زمان ٬ رنگ ٬ صدا ٬ حرکت ٬ عاطفه ٬ نور و ...
اگر بخواهیم مثال واضحی بزنیم  شعر :
 (زخم ظریف عقربه در من بود / وقتی دایره کامل شد ......)
که عقربه بعدی از زمان و بیابان بعدی از مکان و کامل شدن دایره  و ساختن یک بیابان روی بیابان دیگر بعدی از حرکت است.
این شعر هر چیز می تواند باشد : تجسمی اولیه از تماشای ساعت ٬ابعاد فلسفی زمان ٬ عقرب به جهت عقربه و زخم و بیابان و ....یا هر چیز باشد.
اینها درک شاعر از ظرفیت خاص نیست.چون تجربه اول شاعر مشخص نیست.
یا این شعر :
(هنگام که با من است / هنگام هم اوست / و تو چرای من / برخاستن چیزی در ما جوش و هنگام چرا ....)
که دال و مدلول به وحدت رسیده اند .تغییر این زاویه ها روایت شاعر از تجربه خود نیست.بلکه خود پدید آورنده شعر است. در کوبیسم هم اشیا یا چند خط و سطح و منحنی بازنمایی می شوند و جزئیات به نمایش در نمی آیند.تراکم این فرم ها بر روی هم مجموعه ای از روابط انتزاعی را پدید می آورد که به شی اولیه شباهتی ندارد .این ساده سازی ها ماهیت اشیا را آنطور که هست نمایان می کنند.
مثلا وقتی در شعر :
(وقتی که فرار/ رسم در دایره کرد / در دایره رسم/ رسم برگشتن / و گشتن/تا شکل فرار / گم در رسم شود )
ابهام شعر به این دلیل است که واقعیت مادر یا سوژه به طور کامل حذف شده است و این فرم جدید واقعیتی جدید را فراهم می کند که ناب است.

برش و برداشت از مبانی شعر حجم بر اساس زیبایی شناسی کوبیسم : دکتر حسین فاطمی ( فصلنامه پژوهشی نقد ادبی ) / هنر مدرنیسم : ساندرو بکولا -مترجم : رویین پاکباز٬ نشر تهران / تاریخ کوبیسم : کوپر دوگلاس - ترجمه محسن کرامتی نشر: نگاه / هلاک عقل به وقت اندیشیدن : یدالله رویایی ٬ نشر : مروارید
.