من ازتبارآتشم
والتهاب شعله هایِ سرکشِ ستیزرا
به حجم سرخِ کوره ی رسالتم نهفته ام
سیاهیِ سکوت را
به کام بادهایِ تیره ی فنا سپرده ام
من ازتبارآتشم
طلسم انتظارراشکسته ام
وبندِمرگبارِانجمادرا
زشانه هایِ نازکِ فرشتگان گسسته ام
وباخروش سرکشم
هزارتیرانتقام
نثارِقلعه ی طلسمِ آفتاب کرده ام
سبویِ خاکخورده ی زمینِ شبگرفته را
پرازشرابِ تابناکِ آفتاب کرده ام
من ازتبارآرشم
من ازتبارآرشم
#شبدیز