.

.

چارپاره / محمد جلیل مظفری


سکوتِ محض در اندامِ کوچه‌ها جاری‌ست

شبِ جهنمی‌ام خالی از ستاره شده

به پشتِ پنجره‌ها نقلِ خنجر و پشت است

چه سینه‌ها که از این قصه پاره پاره شده


در این کرانۀ بی‌انتهایِ نومیدی

چراغ مرده و آیینه مات و تاریک است

کسی نمی‌دمد این‌جا به صورِ بیداری

مگر نه این‌که دمِ رستخیز نزدیک است؟


نیا که در قُرقِ سایه‌هاست کوچۀ ما

نیا بگیر و ببند است و شحنه بیدار است

ستاره خواست قُرق بشکند، نمی‌بینی

که در سکوتِ سرِ کوچه بر سرِ دار است؟


بهمن یک هزار و سیصد و نود و هفت

#محمدجلیل_مظفری 


http://t.me/barfitarinaghosh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد