.

.

ای تو همه تو!/ سید علی میر افضلی



رشیدالدین فضل‌الله همدانی در تفسیر لطایف الحقایق خود (ج ۲، ۵۲۵) آورده است:

«حق تعالی در زبان‌های عموم خلق انداخته و می‌گویند که: ای تو همه تو!

چنان‌که از بو علی رحمهُ الله نقل می‌کنند این رباعی:

بسیار سخن شنیده و خوانده‌ایم

بسیار کتب خوانده و رانده‌ایم

هم با سخن پیر زنان آمده‌ایم

ای تو همه تو! جمله فرو مانده‌ایم».


رباعیی که رشید همدانی از ابوعلی سینا دانسته، از عطار نیشابوری است، با این ضبط (مختارنامه، ۷۹):

در ذات تو سال‌ها سخن رانده‌ایم

بسیار کتاب دیده و خوانده‌ایم

هم با سخن پیر زنان آمده‌ایم

کـ«ای تو همه تو!» جمله فرو مانده‌ایم.


همان‌گونه که دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات مختارنامه یادآور شده (ص ۴۰۱)، ذکر زیبای «ای تو همه تو» را شیخ ابوالقاسم بشر یاسین (درگذشتۀ ۳۸۰ ق) به پیرزنانی که عربی نمی‌دانسته‌اند، آموخته است. در اسرار التوحید (ج ۱، ۳۰۳) آمده است: «بلقسم بشر یاسین، در میهنه پیرزنان را این ذکر در آموختی: یا تو، یا همه آن تو، و یا همه تو را». شمس تبریزی هم به این ذکر اشارتی داشته است (مقالات، ج ۲، ۴۴): «از آن کم ‌پیرزن بیاموز. آخر می‌گوید: ای تو همه تو! ای تو همه تو!».


شاید این بیت سنایی نیز به همین ذکر اشارتی داشته باشد (غزل‌های حکیم سنایی، ۲۱۶):

جان همه عاشقان در لب تو تعبیه است

ای تو همه! ما همه بی لب تو هیچ کس!


در بعضی نسخه‌های دیوان سنایی، به جای «ای تو همه»، «ای همه تو» قید شده که شاید با توجه به آن پیشینه که ذکر کردیم، درست‌تر باشد.

در رباعیات منسوب به ابوسعید، رباعی زیر (عرفات العاشقین، ج ۱، ۱۴۴؛ سخنان منظوم ابوسعید، ۸۳)، اشاره به همین ذکر دارد و حتی می‌توان آن را توضیح و تفسیر عبارت بشر یاسین دانست:

ای در دل و جان صورت و معنی همه تو

مقصود همه ز دین و دنیی همه تو

هم با همه همدمی و هم بی همه تو

ای با همه تو، بی همه تو، نی همه تو»

ابوالقاسم بشر یاسین، استاد شیخ ابوسعید ابوالخیر در دوران نوجوانی بود و از نخستین آموزگاران روحانی او به شمار می‌رود. وی اشعار عاشقانۀ زیادی در خاطر داشت و در استخراج تأویلات عرفانی از آن اشعار، مهارت ویژه داشت. به نظر من، هم او بود که به ابوسعید ابوالخیر آموخت که از ظرفیت شعرهای عاشقانۀ جاری بر لب مردم کوچه و بازار، برای بیان دریافت‌های عرفانی بهره گیرد. جمال‌الدین ابوروح از قول ابوسعید نقل کرده که «ما هرگز شعر نگفته‌ایم. آنچه بر زبان ما رود، گفتۀ عزیزان بود و بیشتر از آن پیر ابوالقاسم بشر بود» (حالات و سخنان، چاپ جدید، ۱۲۲). نیز آورده است: «شیخ گفت: در ابتداء کار پیش شیخ ابوالقسم بشر یاسین بودم. مرا گفت: ای پسر! خواهی که با خدای سخن گویی؟ من گفتم: چرا نخواهم. گفت: هر وقت که در خلوت باشی، این گوی:

بی تو جانا! قرار نتوانم کرد

احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی

یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

ما این همی‌گفتیم تا به برکات وی، در کودکی راه سخن گفتن با حق تعالی بر ما گشاده گشت» (همانجا، ۱۱۷).

ذکری که ابوالقاسم بشر به پیرزنان آموخته، علاوه بر ایجاز، دارای ظرافت شاعرانه هم هست و می‌توان آن را نوعی شعر منثور تلقی کرد. این ورد عاشقانه، نشان از روح بلند و لطیف، و وسعت نظر این پیر خراسانی دارد. داشتن عاطفۀ هنری، و نوآوری در برخورد با کلیشه‌ها، حتی از نوع ادعیه و اذکار، اثرگذاری فضای معنوی را دو چندان می‌کند. ذکری که او به پیر زنان آموخته بود؛ به گواهی متون، تا سه چهار قرن بر زبان عامۀ مردم جریان داشته است.

رباعی عطار که رشیدالدین همدانی به اشتباه به اسم بوعلی سینا آورده، واجد یکی از ویژگی‌های بارز زبان عطار است که هم در رباعیات مختارنامه آن را می‌بینیم و هم در مثنویات و غزلیات او، و آن، اشباع یا اعمال حرکت در حرف نون بعد از هجای بلند آ در بعضی افعال از قبیل مانده‌ایم/ خوانده‌ایم و رانده‌ایم است. من نمی‌دانم این نوع تلفظ، در زبان امروز مردم نیشابور و کدکن هم هست یا به برکت فراگیری رسانه‌ها، منسوخ شده است. دکتر شفیعی کدکنی، در مقدمۀ منطق الطیر (ص ۹۵) بیشتر به جنبۀ عروضی این ویژگی توجه داشته و آن را به حساب قواعد عروضی تلفظ فاعِلن به جای فع‌لن دانسته است. ایشان، شواهد متعددی از این ویژگی عروضی در وجوه صرفی کلماتی مانند خواندن/ ماندن/ راندن عرضه کرده و تلاش مذبوحانۀ نسخه‌ پردازان را برای اصلاح این ایراد عروضی به خوبی نشان داده است.

●●


"چهار خطی"

https://telegram.me/Xatt4

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد