.

.

دو پاییزانه/ مهدی عاطف‌راد

پاییز بود



پاییز بود و برگهای زرد و نارنجی
من بودم و تو، در کنار هم
سرمست و بی‌پروا
و جیک جیک شاد گنجشکان
موسیقی آن لحظه‌های غرق افسون بود
بر برگهایی که به زیر گامهامان خش و خش می‌کرد
پچ پچ کنان در کوچه‌سار مهربانی پیش می‌رفتیم
یک باد آرام نوازنده
با عطر گلهای سفید و مست گرداننده‌ی مریم
با گونه‌های آتشین ما
سرگرم بازی نوازش بود
آنگاه تو این بیت را خواندی چه حزن‌انگیز
با آن صدای روشن و صافت:
پاییز! حیف از این‌همه زیبایی میرا
پاییز! افسوس از خزان مهرورزیها


 




پاییز، پاییز!

 

 

پاییز، پاییز!

پاییز، ای فصل دل‌انگیز!

ای کولی افسونگر سرشار از راز!

ای دل‌نواز نغمه‌پرداز!

با رنگهای آتشینت

با نقشهای دلنشینت

با بوسه بارانت که سرشار است از لطف

آرام جان دردمند عاشقان باش

من تک درخت بیشه‌زار اشتیاقم

با برگ و بار تشنه‌ی من مهربان باش.


 


 



نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد شنبه 3 مهر 1395 ساعت 07:14 http://www.atefrad.com

آقای راثی پور گرامی
اگر این‌طور باشد شاید به این علت است که حسی که آن را القا کرده حسی متفاوت بوده.

راثی پور جمعه 2 مهر 1395 ساعت 13:38

سلام

بنده هم با نظر جناب فریبرز موافقم

شعر اول تفاوتهای با زبان شعرهای قبلی تان دارد و به قول معروف احساس در آن زیر پوستی تر و پوشیده تر است

مهدی عاطف‌راد جمعه 2 مهر 1395 ساعت 07:51 http://www.atefrad.com

فریبرز جان، سپاس که وقت گذاشتی و این شعرهای کوتاه اتودیک را خواندی و ممنون از بیان نظرت.

فریبرز پنج‌شنبه 1 مهر 1395 ساعت 20:57

مهدی جان دست شما درد نکنه
اولی خیلی چسبید. از هر نظر. با شعرعای قبلی هم به نظر یک تفاوت چشمگیر دراد از نظر واژگان و نگاه و حال و هوا. دومی هنوز در کوچه های دلنشین سابق می گردد هرچند که باز تفاوتهایی دارد.

شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد