.

.

چالشهای درونی شعر/ مهدی عاطف‌راد


 

  بعضی از منتقدان مکتب نقد مدرن آمریکا که در دهه‌ی 1920 پا گرفت و در دهه‌های 1940 و 1950 جریان غالب نقد در این کشور و سایر سرزمینهای انگلیسی‌زبان بود، در تعریف خود از شعر بر چالشهای درونی آن تأکید کرده و کوشیده‌اند شعر را بر اساس کشاکشهای داخلی‌اش تعریف کنند. این منتقدان با تأکید بر تناقضهای موجود در شعر، به معنیهای چندگانه‌ای که شعر به وسیله‌ی آنها حالتی را بیان می‌کند، توجه کرده و بر مبنای آن به کشف روابط ساختاری شعر پرداخته‌اند. هم‌چنین این منتقدان بر اهمیت به‌سزای خواندن دقیق و هشیارانه‌ی متن شعر به منظور کشف درگیریهای درونی‌اش و تناقضهای چالش‌برانگیزش تأکید دارند. رابرت پن‌وارن (1) به عنوان نمونه‌ای از منتقدان این مکتب، در بخشی از گفتارش با عنوان "شعر ناب و شعر غیر ناب" که در سال 1942 در دانشگاه پرینستن بیان کرد، چنین گفت:

 "برای آن که شعری شعر ناب به شمار بیاید باید دارای این قابلیت باشد که با خلق چالشهای دشوار هیجان‌انگیز، استحقاق ناب بودن را به‌دست بیاورد. چنین شعری نباید تنها عقاید و ایده‌های عاطفی شاعر را به صورت کلیات آسان‌یاب بیان کند بلکه باید موضوعهای پوشیده و پنهان دیگری را که آن باورهای عاطفی آشکار را به نوعی در بیان شعری به چالش فرامی‌خواند و به مخاطره می‌اندازد، در بر بگیرد."

 او در ادامه‌ی گفتارش، چنین گفت:

 "شعر متکی به هیچ عنصر ویژه‌ی مستقل و جدا از دیگر عناصر نیست بلکه بر مجموعه‌ای از روابط چالش‌برانگیز ناسازگار که ساختمانی سازگار به نام شعر را بنا می‌نهد، تکیه دارد و بر آن استوار است."

 در این ساختمان سازگار هر عنصری می‌تواند سنگ بنایی برای شعر باشد و به عنوان پایه قرار گیرد. در واقع هیچ عنصری از تجربه‌ی انسانی نباید به موجب محدودیتی یا قاعده‌ای از حوزه‌ی شعر بیرون رانده شود و از شرکت در این ساختمان محروم بماند. به عنوان نمونه، اگر زمینه‌سازی‌های لازم بشود و مقدمات مناسب کار فراهم شود، حتا یک قانون فیزیکی یا یک فرمول ریاضی هم می‌تواند در ساختمان شعر به عنوان سنگ بنا حضوری به‌جا داشته باشد. در واقع عظمت شاعر به وسعت حوزه‌ی تجربه‌هایی وابسته است که بر آنها تسلط شاعرانه دارد.

 اینک بپردازیم به بعضی از چالشهای مهمی که منتقدان مکتب نقد نو معتقدند که شعر ممکن است عرصه‌ی بروزشان باشد: چالش بین وزن شعر و آهنگ طبیعی گفتار، چالش بین نظام موسیقایی شعر و فقدان نظم موسیقایی در زبان، چالش بین خاص و عام، چالش بین محسوس و مجرد، چالش درونی بین عناصر خیال- از جمله استعاره و تشبیه و مجاز- چالش بین نثر و نظم، چالش بین زشت و زیبا، چالش بین عناصر آهنگ‌زا و عناصر فاقد آهنگ. اینها نمونه‌هایی از چالشهایی هستند که به نظر این منتقدان می‌توانند شعر را میدان کشاکش خود قرار دهند و با درگیری‌های حاد خود فضایی هیجان‌انگیز برای القای عاطفه‌ها و احساسهای شاعرانه خلق کنند.

 به گفته‌ی رابرت پن‌وارن "با استفاده از ظرفیتها و امکانات این چالشها، شاعران نه تنها می‌کوشند تا آن‌چیزی را که در نظر دارند، بگویند؛ بلکه سعی می‌کنند تا آن را اثبات کنند. اگر قدیس می‌کوشد تا با شادمانه رفتن به درون آتش، کرامتش را اثبات کند، شاعر هم می‌کوشد تا از راه سپردن رؤیای خود به آتش سرکشیده از دل چالشهای درونی شعر، و با این امید که آتش آن را بپالاید، رؤیایش را اثبات کند. به بیان دیگر، شاعر می‌خواهد نشان دهد که رؤیایش را به دشواری و با خطر کردن در چالشهای سخت تحقق بخشیده و در قالب شعر خلق کرده است، رؤیایی که شاعر مشتاق است تا با آن بر پیچیدگیها و تناقضات تجربه‌ی شاعرانه چیره شود و حاصل تجربیات خود را از این چالشها در قالب شعر به شنوندگان و خوانندگان اثرش القا کند. در صورتی که ساختمان مورد نظر شاعر خوب و محکم و شکیل بنا شده باشد، تأثیر متقابل بین عناصر آن، مجموعه‌ای از معانی را فراهم می‌آورد که از طریق آن، شاعر به یافتن راهی برای وصول به هدف نهایی خود که همانا خلق شعری اثرگذار است، موفق می شود؛ شعری که با چالشهای درونی‌اش ذهن و روان خوانندگان و شنوندگانش را تحریک می‌کند و با خلق هیجانهای عاطفی و احساسی در ذهن و روان آنان نفوذ می‌کند و اثری عمیق و دیرپا از خود به جا می‌گذارد.(2)

 

 

 

(1)- Robert Penn Warren منتقد و نویسنده‌ی مدرنیست آمریکایی و از بانیان مکتب نقد نو در این سرزمین.

(2)- در تهیه‌ی این متن از کتاب "پیش‌درآمدی بر نظریه‌ی ادبی" نوشته‌ی پیتر ویدوسون و تری ایگلتون استفاده کرده‌ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد