.

.

سخن از شعر کوتاه/اسماعیل امینی

هر وقت سخن از شعر کوتاه است به هایکوهای ژاپنی هم اشاره‌ای می‌شود، گویی تنها صورت شناخته و تثبیت‌شده شعر کوتاه همین است. برخی از منتقدان در رویارویی با گونه‌های مختلف شعر کوتاه بلافاصله به تفاوت میان طرح و شعر کوتاه و کاریکلماتور می‌پردازند و در سخن گفتن از دوبیتی و رباعی به تفاوت زبان این دو قالب اشاره می‌کنند و البته ضرورت کوبندگی و تأثیرگذاری مصراع آخر.
همه این مباحث با همه فوایدی که دارند در نهایت به سرایندگان شعر کوتاه کمکی نخواهند کرد؛ زیرا شاعر در فراز و فرود مکاشفه با کلمات و عبور از دشواری‌های فشرده‌نویسی، با تجربه‌ها، یافته‌ها و گره‌هایی آشنا می‌شود که بحث و تحلیل آنها برای او و به دنبال آن برای خوانندگان شعر راه‌گشا خواهدبود.
اگر بگوییم که بخش بزرگی از شعر گذشه‌ها در واقع سروده‌های کوتاه است چندان گزاف نخواهد بود؛ از آن‌رو که واحد شعری در بسیاری از سروده‌های برجسته، بیت است. یعنی مضمون و اندیشه و زبان و سایر عناصر شعری در خدمت سامان‌دهی بیت‌های برجسته‌اند. این توجه خاص به بیت در غزل بیشتر است و در دوران سبک هندی به اوج می‌رسد. لذت شعر خواندن در واقع همراهی با بیم و امید شاعر است، آنجا که می‌خواهد توانایی خود را در ساماندهی و نظام بخشیدن به کلمات و مفاهیم پراکنده ابراز کند.
هر بیت با نوعی پریشانی الفاظ و معانی آغاز می‌شود و انتظار و همراهی خواننده را برمی‌انگیزد و در نهایت با رسیدن به قافیه و ردیف اوج می‌گیرد و معمای نظم را پاسخ می‌‌گوید:
تو خورشیدی و یا زهره، و یا ماهی نمی‌دانم
از این سرگشتة مجنون چه می‌خواهی نمی‌دانم
در این شیوه قافیه‌های غیرمنتظره و غافلگیرکننده موجب تأثیر مضاعف می‌شوند و البته اگر شاعر با هوشیاری بتواند قافیه را از میان کلمات مأنوس و آشنا، اما کمتر استفاده شده برگزیند، تأثیر عمیق‌تر و لذت پایدارتری پدیدار می‌شود.
حالا که کهکشان منی مرد مشتری
ناهید و اشک و آینه دارم، نمی‌خری؟
امشب که گیسوان زمین فاش می‌شود
آورده‌ای برای من از ماه روسری
این‌ گونه اوج‌گیری شعر در پایان، مخاطبان را دچار این عادت ذهنی کرده است که همواره به پایان شعر عنایت خاص داشته باشند؛ همان‌گونه که در حکایت‌ها و تمثیل‌ها نیز بیشترین توجه معطوف به پایان مطلب است.
اما در گونه‌های مختلف شعر کوتاه، اوج سخن ممکن است در آغاز و میان شعر نیز باشد. این گونه شعرها، مخاطب معمولی را سرگردان می‌کند. حتی ممکن است که شعر کوتاه همه زیبایی‌هایش را در همه کلمات تقسیم کند، مانند باغچه‌ای زیبا که برای گردش و تماشا و تأمل ساخته شده است، نه برای عبور و رسیدن به انتهای آن؛ زیرا زیبایی باغچه در همه نقاط آن پراکنده است، نه فقط در آغاز و انجام آن. مانند این بیت از اخوان ثالث:
هرشب از عسس پرسم راه خانه خود را
گم کنم چو مرغی کور آشیانه خود را
یا این شعر کوتاه از استاد شفیعی کدکنی:
فوجی از فاجعه
انبوهی از اندوه چو کوه
با عَلَم‌های از بال کلاغان در باد
در شعر اخوان مضمون عاطفی در معادله‌ای تمثیلی بیان شده است و در شعر شفیعی کدکنی توصیف و تصویر برای بیان اندیشه و ایجاد تأثر عاطفی به کار آمده است.
همین‌جا می‌توان گفت که در شعر کوتاه همه گونه‌های بیان اندیشه و تجربه شاعرانه به کار می‌آیند و بحث در مجاز بودن این شیوه و منسوخ شدن آن دیگری بیهوده است. هم‌چنین بحث شگفتی که این روزها رایج شده است و به تکرار می‌خوانیم و می‌شنویم که مخاطب امروز شعر کم‌حوصله است و مجال خواندن شعر طولانی را ندارد و شعر کوتاه مناسب مخاطب امروز است. راستی مگر چند سال از گسترش سواد خواندن و نوشتن و همگانی شدن کتاب و انتشارات می‌گذرد؟ از پدرها و پدربزرگ‌ها بپرسید که در روزگار آنها چند نفر سواد مطالعه داشتند و چقدر کتاب و نشریه در اختیارشان بود؟ بر همین سیاق تصور کنید که در روزگار فردوسی و مولانا و ناصرخسرو مخاطبان شعر و خوانندگان کتاب و نسخه‌های کتاب چه تعداد بوده است؟
سخن بر سر این است که مخاطب شعر هرگز توده‌های انبوه جمعیتی نبوده‌اند؛ زیرا شعر نیازمند تأمل و حوصله و فراغت است، چه در سرایش و چه در خواندن و دریافتن و آن که کم‌حوصله و شتاب‌زده و سطحی است نه شاعر است و نه مخاطب شعر. اصرار بیهوده‌ای است که بخواهیم شعر را چندان منعطف و سهل‌الوصول کنیم که هرکسی به صرافت شاعری بیفتد و همگان را خوشایند باشد. شعر راه خود را می‌رود و البته از میان هزاران و بی‌شماران سطر و بیت و قطعه شعری، برخی از آنها با اقبال عام مواجه می‌شوند و ورد زبان مردم و مثل سایر و زمزمه لحظه‌های تنهایی.
اما سرودن به قصد اقبال عام و محروم ساختن شعر و شاعر از ژرف‌اندیشی و ظرافت در بیان و چیدن پر و بال شعر به قصد جلب نظر مشتریان پرشمار، نوعی ارزان‌فروشی متاع ارجمند شعر است.
هرکه جنس ارزان فروشد
مشتری بر وی بجوشد
اگر این نگاه بر شعر غالب آید، آ‌ن‌گاه به دورانی می‌رسیم که شاعران، این دیده‌بانان زیبایی و کمال، تبدیل می‌شوند به خدمتکاران ذوق شتاب‌زده و سطحی‌نگر مشتریان پرشمار اشعار مصرفی و خوش‌خوراک و تفننی و شعر تبدیل می‌شود به یکی از تنقلات و شب‌چره‌ها و بازیچه‌های بی‌شماری که کودکان سال‌خورده این دوران را سرگرم خویش ساخته است.
برای آن‌که کم‌حوصله و شتاب‌ناک است و اهل تأمل و ژرف‌نگری نیست، شعر کوتاه و بلند فرقی ندارد. رسانه‌های سرگرم‌کننده و فراگیر در سلطه بلامنازع خویش ذوق انسان را دست‌آموز و مهارشده می‌خواهند و شعر شاید یکی از راه‌های رهایی از این سلطه شگفت باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد