.

.

بی غیرتی / محمد ابرغانی


ای تک سوار گم شده در بین دشمنان

از مثل ما مجوی کمک یا مساعدت

در مثل ما که خو به ستم کردیم

یک جو خلوص و غیرت

پیدا نمی شود

این جامه منزه و فاخر

در قامت زبون و کج ما نمی شود


ما ناظریم ظلم و ستم را

تاراج بد شگونی و غم را

بی آنکه خم به ابروی خویش آریم

مانند مورچه

کنکاش می کنیم و تلنبار می کنیم

آذوقه ها که فصل زمستان

شاید مگر که چند صبحاحی

بر عمر ننگبار بیفزاییم

از ما چه انتظار که با موبایل

در پای دار مانده و تصویر می کشیم

باشد که نسل بعد بگویند

بی غیرتی به جثه ما رخنه کرده است



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد