.

.

داستان جانور شگفت انگیز/شاعر: جواد جمیل برگردان: زهرا ابومعاش



"جواد جمیل" از شاعران معاصر عراق است. او در سال ۱۹۵۴ به دنیا آمد و از سال ۱۹۸۱ در تبعید و خارج از عراق زندگی می کرد. مهندس عمران است و چند دیوان شعری دارد. بیشتر اشعار او آزادی خواهانه و ظلم ستیزانه است و پس از سقوط حکومت بعث مجددا به وطن خویش بازگشت.

 


 

دستور ایست به من دادند

تمام لباسهایم را گشتند ، تمام وسایلم را..

حتی چشمانم را گشتند

 

فریاد زدند : یافتیم .. شاعری اشکشهایش را از دست ما فراری داده است !

- او جنایتکار جنگی ست ،

- چرا که برای زیبائی ترانه ای سروده است !

- او همراه خود چیزی دارد که گفتنی نیست

- در پهلوی چپ خویش قلبی دارد !

- دهانش را بگردید

- ببینید میان لبهایش چه چیزی پنهان کرده است ؟

- قربان ! او زبانی پنهان کرده است !

- او پدیده ای شگفت انگیز است .

- از کجا آمده است ؟

- به خدا سوگند او جانور عجیبی ست.

- چگونه زندگی می کند ؟

- در حالی که هم اشک دارد وهم قلب و هم زبان !

 

تصویر گندمگون تو را

از میان چشمهایم ربودند

جامه های سپید و پاکیزه ام را پاره پاره کردند

مرا به جنون متهم ساختند

به قلبم دشنه زدند تا عصاره ی رنگ آوازهایم را بگیرند..

مرا به خاک سپردند ،

من اما همچنان

               در آرامگاه خویش

                                    آهنگهایم را می نوازم ...

 

شعر را به زبان اصلی در ادامه  بخوانید :

 

حکایة الحیوان الغریب

أوقفونی

فتشوا کل ثیابی ، و بقایا الامتعة

فتشوا حتی عیونی

وتنادوا : قد وجدنا ، شاعرا هرب منا أدمعه !

- انه مجرم حرب ،

- قد تغنی بالجمال !

- انه یحمل شیئا ، لایقال

- عنده فی الجهة الیسری من الاضلاع قلب !

- فتشوا فی فمه ،

- ماذا تجنی الشفتان ؟

- سیدی یخفی وجدناه لسان !

- انه شیء عجیب !

- جاء من أی مکان ؟

- انه والله حیوان غریب !

- کیف یحیی ،

- حاملاً دمعاً ، وقلبا ً و لسان !!

*****

سرقوا صورتک السمراء ،

من بین عیونی

مزقوا أثوابی الطاهرة البیض ،

رمونی بالجنون

طعنوا قلبی ، کی یعتصروا لون لحونی

دفنونی ،

غیر انی لم أزل أعزف فی قبری لحونی !

 

نظرات 4 + ارسال نظر
زهرا ابومعاش سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 07:54 http://www.bluelady1.blogfa.com

سلام جناب فریبرز.
سپاس از نگاه و نقد ارزشمندتان. درست می فرمایید .
من در ترجمه نثر بسیار به رعایت امانت مقیدم تا دقیقا مطلب اصلی نویسنده را با کمترین تغییر ممکن به مخاطب منتقل کنم . شاید همین موضوع ناخودآگاه باعث شده که در ترجمه شعر هم خیلی احساس آزادی نکنم در حالی که در ترجمه شعر می شود با حفظ اصل مطلب، کمی هم دخل و تصرف کرد ولی حقیقت این است که من تا به حال جرآت این کار را نداشتم و همیشه عین مطلب شاعر را ترجمه کردم البته سعیم بر این بود که با زبانی روان و امروزی این کار را انجام دهم.
در هر صورت خوشحال می شوم از تجارب شما در این زمینه بهره ببرم.
با درود و احترام.

زهرا ابومعاش سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 07:45 http://www.bluelady1.blogfa.com

سلام خانم تاجیک زاده عزیز.
ممنونم. دلتنگتان بودم .
امیدوارم هرجا هستید در پناه خدای خوبیها ، شاد و تندرست باشید.

فریبرز چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 09:02

خانم ابومعاش. با درود. گزینش خوبی است و دیگر شعرهای جمیل هم باید به خواننده ی ایرانی معرفی شود. همان طور که قبلا هم اشاره کردم، خوب است که قدری در ترجمه به زیبایی کلام هم نزدیک تر شوید. در ترجمه یشعر می توان کمی ساختارشکنی کرد و اگر چه انتقال اثر وزن و قافیه چندان ممکن نیست، اما می توان از تکنیک های دیگری برا ایجاد کلام نسبتاً موزون و آهنگین سود جست.

شاد باشید

عبور از من شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 00:06 http://elahe131353.blogsky.com

درود بر شاعر
و سلام بر مترجم عزیز.
بسیار زیبا بود. زنده باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد