.

.


قایق/نیما یوشیج



من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی.

با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
« وامانده در عذابم انداخته است
در راهِ پُر مخافتِ این ساحلِ خراب
و فاصله است آب.
امدادی ای رفیقان با من!»
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من،
بر قایقم که نه موزون
بر حرف هایم در چه رَه و رسم
بر التهابم از حد بیرون.

در التهابم از حد بیرون
فریاد برمی آید از من:
« در وقتِ مرگ، که با مرگ
جز بیمِ نیستی و خطر نیست!
هزّالی و جلافت و غوغایِ هست و نیست
سهو است و جز به پاسِ ضرر نیست.»
با سهوِشان
من سهو می خَرم
از حرف های کامْشِکن شان
من درد می بَرم.
خون از درونِ دردم، سرریز می کند.
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصودِ من ز حرفم، معلوم بر شماست:
یک دست، بی صداست
من، دستِ من، کمک ز دست شما می کند طلب.

فریادِ من شکسته اگر در گلو، وگر
فریادِ من رسا
من از برای خلاصِ خود و شما
فریاد می زنم.

فریاد می زنم!


جمعه /فروغ فرخزاد


جمعهء ساکت

جمعهء متروک

جمعهء چون کوچه های کهنه، غم انگیز

جمعهء اندیشه های تنبل بیمار

جمعهء خمیازه های موذی کشدار

جمعهء بی انتظار

جمعهء تسلیم

 

خانهء خالی

خانهء دلگیر

خانهء در بسته بر هجوم جوانی

خانهء تاریکی و تصور خورشید

خانهء تنهائی و تفال و تردید

خانهء پرده، کتاب، گنجه، تصاویر

 

 

آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت

زندگی من چو جویبار غریبی

در دل این جمعه های ساکت متروک

در دل این خانه های خالی دلگیر

آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت...


صراحی زهر/محمد علی سپانلو

عشقی که خواستی بچشانی به من

 آیا همین صراحی زهرست ؟
 این لطف بی ریای شماست
 من هم به آن چه لطف کنی شاکرم
 اینک نسیم از بن زلف
تو می وزد
 از عطر شیشه مخمور
 و چشم های تو
 همرنگ زهر ، زیبا ، با حسن نیمرنگ
در بوسه های تو مزه ی اخلاص
 از مایه ی خلاص شدن
 انگشت ها
 انگشت های گرم پرستاری
 که از سر ترحم
 بیمار را خلاص کند
 و پیکرت
 تنگ بلور در شب
گندم گون
 شاید به اشتباه به من زهر می دهی
شاید جز این دوای کهن
چیزی به خاطرت نیست
شاید که عشق را
 با پرسش چهارجوابی شناختی
جایی که آشیانه ی عشاق
 شکل اتاق تمشیت بازپرس شد
 پس آن امید دیدار
 معنای تا قیامت داشت
 یه شیشه ی کبود
 همان جام وصل بود
 با این همه ، بدون تلافی
 قلب یتیم توست که می سوزد
قلبی شبیه مجمر آتش
رخساره ی مرا گلگونه می زند
حتی برای مرگ
 جبران زردرویی در کوی عاشقان

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد